حافظه ی روشن آب به قلم رویا ملکی نسب
پارت پنجاه و هشتم
زمان ارسال : ۱۳۲ روز پیش
وصال قصد رنجاندن مادرش را نداشت منتها زبانش از بیمحبتی پدرش به تلخی جنبید: آدم بی حس باشه... بی عشق باشه بهتر از داشتن عشقیه که کوره و علاقه ش رو نمی بینه. چه فایده داره عاشقی؟
لبان یاسمین تلخ کش آمد :معنی دل بستن رو نمی دونی وگرنه می فهمیدی عاشق به خاطر معشوق از خودش می گذره. حتی اگه به دید عالم بی عقل به نظر بیاد.
وصال جلوتر رفت. دست آزاد یاسمین را گرفت و بوسیدش: تو بی عقل نیستی مام
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
رزا
00واقعا حیف عشق و دوست داشتن که نثار افرادی مثل وحید بشه 😬